آقای خوبی ها!
نوشته شده توسط : منتظر

سلام آقای خوبم!

ببخش. میدانم از من دلخوری آخر این روزها کمتر سراغی از تو میگیرم و کمتر نوکری ات را میکنم.هر چند میدانم که تو همیشه حاضری و مرا میبینی.

این روزها انقدر خودم را درگیر کارهای دنیا کرده ام که  یا دی از خودم نمی کنم  چه برسد... .چه میگویم خودم را با تو قیاس میکنم.

ببخش که خودمانی  برایت مینویسم آخر دوستان با هم صمیمی اند و من باب دوستی شما را تو خطاب میکنم.

دلم برایت تا حد مرگ تنگ شده کاش میشد بیایی تا سر بر دامانت نهم و آرام بگریم و کوله بار خستگی را با دستهایت بر زمین بگذارم.

آقای خوبی ها!

دلم لک زده است برای یک دعای ندبه در صحن و سرای مسجدت برای درد و دل بالای چاه آرزوهایت  ونوشیدن جرعه ای آب از سقاخانه آنجا.

آقای مهربانی ها خوشحالم که تو امامم هستی و من غلامت.

دوستت دارم زودتر بیا که منتظرم.





:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست